ملینا عسل مامانملینا عسل مامان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

پرنسس کوچولو

اولین مسافرت

دخمل گلم قبل از اینکه شما به دنیا بیایی مامان و بابا نذر کردن که اولین مسافرت شما مشهد باشه به خاطر همین ما هم رفتیم به پابوس امام رضا تا دخمل گلمون رو بیمه امام رضا (ع) بکنیم انشااله که خودشون نگه دارت باشن.  [لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید] اینم عکس مشهد که با ابایی انداختی :   ...
23 ارديبهشت 1393

اولین واکسن

الهی مامان فدات بشه امروز واکسن 2 ماهگیت رو زدی به دو تا رونات هم زدن خیلی گریه کردی ویه کوچولو هم تب کردیولی استامینوفن دادم بهت خدا رو شکر تبت اومد پایین .صبح قبل از واکسن هم بردمت چکاپ خدا رو شکر وزنت عالی بود   ...
23 ارديبهشت 1393

چهل روزگی

 [لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید] دختر گلم امروز روز 40 روزگی شما بود با خاله ها رفتیم حموم 40 روزگی . زنگ زدیم به دفتر مراجع پرسیدیم که چهل روزگی آداب خاصی داره گفتند که همه اینها خرافه است و فقط یه حموم ساده داره و ماهم فقط یه حموم ساده بردیم شما رو . اینم عکش البته بعد از حموم : ...
23 ارديبهشت 1393

جشن تولد یک ماهگی

عزیز دل مامان امشب اولین ماه تولد شماست ببه خاطر همین هم یه جشن تولد سه نفره (مامان و بابا و ملینا) گرفتیم  [لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید] ...
23 ارديبهشت 1393

ده روزگی دختر گلم

 [لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید] دختر گلم امروز روز ده روزگی شما بود که خاله ها و زن دایی و دخترداییها و مامانی و عمه ها اینجا بودن . مامانی هم شما رو برد حموم و غسل ده روزگی شما رو انجام داد. ...
23 ارديبهشت 1393

به خونه خودت خوش آمدی

این اولین عکس شما توی خونه هست.  [لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید] عزیز دل مامان شما چهارشنبه شب یعنی 24 ساعت بعد از به دنیا اومدنت از بیمارستان اومدیم خونه همه خاله ها بابایی و دایی ها و عمه هات همه اومده بودند خونمون تا از گل مامان و بابا استقبال کنن عزیز دل به خونه خوش آمدی.     ...
23 ارديبهشت 1393

دلنوشته مامان برای ملینا خانم

 [لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید] سلام دختر نازم ، سلام عزیز دلم، وای که خدا می دونه دل مامانت الان در چه حالیه ، خدا می دونه ضربان قلب مامانت الان روی چنده ، نمی دونم خوشحالم یا ناراحت. خوشحالم به خاطر اینکه دارم فرشته توی دلم رو می بینم ، ناراحتم چون از درونم بیرون اومدی و دیگه مال من تنها نیستی ،مال همه میشی. 9ماه تموم شد و ما به هم عادت کرده بودیم . اما خوشحالم چون جگر گوشه ام  الان تو آغوشم آرام خوابیده. ای خدای مهربون همون جور که این نعمت بزرگ را به من عطا کردی، این لحظه و حس و حال رو نصیب همه منتظرای نی نی عطا فرما.   " آمین "         &n...
23 ارديبهشت 1393

تولدت مبارک عزیزم

 [لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید]   دختر گلم تو نمیدونی اون شب من چه حسی داشتم آخه شما عجله داشتی و یک هفته زود تر به دنیا اومدی اون شب یعنی سه شنبه ساعت 5/7 شب من وقت ویزیت دکتر داشتم وقتی رفتم پیش خانم دکتر بعد از گرفتن نوار قلب گفت که حتما باید امشب شما به دنیا بیایی. خلاصه مامان خیلی نگران شد و تو مطب دکتر کلی گریه کرد ولی بالاخره با  بابا اومدیم خونه من سریع آماده شدم و رفتیم دنبال مامانیت و خاله اشرف بع از اون طرف همه خاله هم اومدن بیمارستان و ساعت 10 بود که رسیدیم بیمارستان و مامان رو با یه عالمه استرس بردن که اماده بشم و بعد از کلی کار شما عزیز دل مامان ساعت 11و 5 دقیقه شب توسط خانم دکتر ماموریان در بیمارستان ...
23 ارديبهشت 1393
1